معنی بدور چیزی چرخیدن، لنگر سخت زدن، قایم زدن، زخم زبانزدن، تلوتلو خوردن, معنی بدور چیزی چرخیدن، لنگر سخت زدن، قایم زدن، زخم زبانزدن، تلوتلو خوردن, معنی fbmc ]dxd ]codbj، gj;c soت xbj، rاdk xbj، xok xfاjxbj، تgmتgm omcbj, معنی اصطلاح بدور چیزی چرخیدن، لنگر سخت زدن، قایم زدن، زخم زبانزدن، تلوتلو خوردن, معادل بدور چیزی چرخیدن، لنگر سخت زدن، قایم زدن، زخم زبانزدن، تلوتلو خوردن, بدور چیزی چرخیدن، لنگر سخت زدن، قایم زدن، زخم زبانزدن، تلوتلو خوردن چی میشه؟, بدور چیزی چرخیدن، لنگر سخت زدن، قایم زدن، زخم زبانزدن، تلوتلو خوردن یعنی چی؟, بدور چیزی چرخیدن، لنگر سخت زدن، قایم زدن، زخم زبانزدن، تلوتلو خوردن synonym, بدور چیزی چرخیدن، لنگر سخت زدن، قایم زدن، زخم زبانزدن، تلوتلو خوردن definition,